قاچ قاچِ پینه هایش...
سپیدی سروده ام برای همه چیز دو عالم، حضرت امیرالمومنین(ع) که ضمن تبریک این اعیاد به دوستان گرامی، تقدیم می نمایم:
نشسته بر عرش حصیری...
...
وارثِ ولایتت(عج)
غیبتش را
از غیبتِ بیست و پنج ساله ی تو آموخته است
چرا که
"حضورِ حاضران"
به سیصد و سیزده نفر هم نمی رسد!
تا عدالت را باری دیگر
حتی به "عقیل" های ناخرسند امروز
در نهایت برادری و برابری
بچشانی
و قرآن ها را، از سرِ نیزه ها
برداری و بر دل ها بنشانی
و "یتیمان" را، از زیر چکمه های سربازان
به دوشت بگیری و سواری بدهی
دوشی که
پیشانیِ سجده هایِ شبانه اش
بر کیسه ی طعامِ یتیمانِ چشم انتظار
آنقدر طولانی و ناتمام بود
که قاچ قاچِ پینه هایش
تنه یِ "نخل" هایی را به یاد می آورد
که عمری
از شنیدن درد و دل هایت با چاه
اشکِ خرما می ریختند
بر دامنِ نخلستان
آری همان شانه ای که
تابوتِ همه چیزِ هجده ساله ات(س) را
تاب باید می آورد
دوشی که
بار امانتِ ولایت را
که هیچ کس نتوانست کشید
قرعه ی فال او شد
همان دوشی که
افتخارِ دوشادوشیِ همیشگی با محمد امین(ص) را
در تمامِ میدان هایِ نبرد
نصیبت کرده بود
تا آخرین دوشادوشیت با او
در غدیر خم
مثل اولین روزهای بعثت
در میانِ خیلِ ناخودی ها
دستت را بالا ببرد
نه یک بار
نه دوبار
نه سه بار
بلکه برایِ همیشه یِ همیشه
تو
اولین و آخرین حامیِ محمدی(ص) باشی
که اِکمالِ رسالتش
جز با بالا بردنِ دستانِ ولایتِ تو
ختم به خیر نمی شد
که بنشینی بر عرشِ حصیریَت
و دادِ مظلومان را بستانی
"تویی که دانه ای را به ناحق، از دهانِ موری نخواهی ستاند
حتی اگر دنیا را بخشندت"
بیست و پنج سال
به ناحق، خانه نشین بشوی تا
"حضور حاضران"
از غیبت به درت آرد
درست، مثل فرزند آخرینت(عج)
که فقط
سیصد و سیزده
حضور برایِ ظهورش
می خواهد و نیست
و این ها همه یعنی:
ما تو را هنوز
به قدرِ ذره ای هم نشناخته ایم...
ای عدالت مجسم
ای مهدی موعود(عج)
ای علی(ع)
...
***********مجتبی نادری طاهری
وبلاگ شخصی و قلم فرسایی