سلام به همه عزيزانم

شرمندگي و مشغوليات و ...

به همه شما سر مي زنم و مطالب زيباتون رو تمام و كمال مي خونم و لذت مي برم.

يكي از دوستاي قديمي به نام آقاي عبدي(سيما) لطف كردن و چنتا شعر واسه من فرستادن و دلتنگي‌هاي من رو تازه كردن.

من هم اونها رو در اين پست مي‌ذارم...

حسن جان، فداي تو، دلم تنگه ولي حيف كه وقتم هم تنگ است.

چنتا شهر و باعي هم از خودم دارم كه تقديم مي كنم.........

باز هم شرمنده كه فرصت نيست بيشتر خدمت شما باشم.

يا حق

 

الطاف دوستان كه در نظرات بوده:

نادر ترین غزل برای منی ای رفیق من
تنها ترین رفیق منی ای شفیق من
لیکن وفای تو از حد گذشته است
راهت جداست جدا از طریق من


*********************
من در پی تو ام و تو از من فرار کن
آری مرا به اینهمه الطاف خار کن
من حسن اعتماد توام تو امید من
وامانده خاطرات مرا چون هوارکن


*********************
در این زمانه پرستار عشق کیست
در بین واژه ها و لغات این کلام نیست
انگار مرده عاشق و معشوق مانده است
او هم بدون عشق بجز یک غبار چیست؟


*********************
با اینهمه مرا تو بدین نام خاک کن
در پشت واژه های تر و خام خاک کن
تا در نگیرد از اندیشه ام تورا
خاکسترم تو بر این بام خاک کن


*********************
زان پس میا تو به دیدار یار خویش
آری به پیش گیر سر کار و بار خویش
کاین است رسم دوستی اندر جهان ما
ما را خزان بخواه و خود اندر بهار خویش


*********************
نادر بگو که بدانم کجاستی
اینگونه شعر سرودم که خواستی
غمگین مشو مزاح نمودم در این کلام
لیکن ز دوری تو غمینم به راستی


*********************
سیمای توست که رفته ز خاطرت
یادی نمی کنی زحسن یار چاکرت
سیمای توست که رفته زخاطرم
کو آنهمه صمیمیت روی فاخرت


*********************

نادرترين

سلام می کنمت ای رفیق دیرینم
همیشه زنده ترین خاطرات شیرینیم
چگونه رسم وفا رفت تا فراموشی
چراغ همنفسی ها به سمت خاموشی
چگونه ما به جدایی رسید و ما رفتیم
چگونه تک تک ما هم ،جدا جدا رفتیم
چهار هم دل و هم راز ، همنشین بودیم
میان فاصله ی روز ها چنین بودیم
چهار پاره ی یک قطعه یک رباعی بود
میان ما نه جدایی و نه وداعی بود
و لحظه های رفاقت نهال شاد زمان
چگونه برد چو برگی ز باغء باد زمان
تو باز گو کن از این پس غم جدایی را
وحال من پی تقصیر آشنایی را
بگو چگونه نرفتی زخاطرم نادر
نمی شود زتو دیگر ترانه ای ظاهر؟

                                                    محمدحسن عبدي(سيما)

 

 

و از خودم براي سيما:

 

مشقم براي توست و عشقم به پاي توست

ذهنم گداي توست و جانم فداي توست

اين شعرهاي خيس فقط يك بهانه است

خشنودم از همين  كه خدايم خداي توست

**************

سيماي سال‌هاي قشنگم خوش آمدي

انگار با نواي غم چاوش آمدي

من هم دلم براي تو تنگ است نازنين

با بيت‌هاي كاري نادركش آمدي

*********************************************

 

و ...

از نو دوباره آسمان را مي‌سرايم

شعر خداي مهربان را مي سرايم

گوشم بدهكار خداي ديگران نيست

فرصت اگر باشد اذان را مي سرايم

*********************

چنديست كه در ميكده محبوب شدم

از مشتريان خاص محسوب شدم

ديوانگيم را به همه فهماندم

فرياد زدم: خوب شدم، خوب شدم،

*******************

سال نو آمده و نو نشده خاطرشان

نانشان تازه شده  كهنه شده شاطرشان

بين اين غافله يخ زده داغ است هنوز

بين انبوهي از اين غافله داغ است هنوز

بحث پالان نوي روي مد قاطرشان

**************

                                                م. نادر