به نام خداي عشق

يك خبر فوري كه دلم نيومد ننويسم

آخه خيلي خوشحالم و مي‌خوام شما رو در شادي خودم شريك كنم.

يك جلد كلام الله مجيد، يه سفر حج، 313 تا سكه بهار آزادي، آينه شمدون، 1371 شاخه گل نرگس و ....

مباركه ايشالا................ لي لي لي لي لي

آمدم كه ازدواج داداش بزرگترم حسين رو تبريك بگم و براي خودش و همسر خوبش نرگس خانم عزيز آرزوي خوشبختي كرده باشم.

برادرم حسين و خواهرم نرگس در پناه امام زمان(عج) سلامت و سعادتمند باشيد و زندگيتان تا ابد سرشار از خوشبختي باشه انشا الله

.....قدر همديگه رو بدونين..

*********************************

ديدم كه با دلدار خود رفتيد باهم

آغاز راه قصه‌اي سختيد باهم

من با وجود دوريت خرسند هستم

وقتي ببينم شاد و خوشبختيد باهم

*************************************

تقديم به شما

مي شود از خط اول عشق را آغاز كرد

زندگي را با دو بال شاپرك پرواز كرد

مي شود گلبرگ ها را بي صدا بوسيد و رفت

بعد هم در دادن يك بوسه عمري ناز كرد

مي توان با يك تبسم هم سرودي تازه ساخت

خواب را در سايه سار دلخوشي ها ساز كرد

مي شود راهي به سوي ديدن افسانه ها

از ميان سبزي دشت شقايق باز كرد

مي شود اوج محبت را براي يك پري

با زبان ساده يك شاخه گل ابراز كرد

م.نادري

*************************

امشب دلم حال و هوايي تازه دارد

امشب وجودم شعر بي اندازه دارد

امشب دل پاك حسين و نرگس از عشق

سوي بهشت جاودان دروازه دارد

**************************

 

عشق نرگس

دلت در عشق نرگس تا ابد درگير خواهد شد

و قلبت تشنه‌ات از مهر پاكش سير خواهد شد

كنار او، براي او، هميشه شاد خواهي ماند

و من مي دانم او هم پا به پايت پير خواهد شد

رهايت ميكند ديگر، تب و كابوس تنهايي

و خواب هرشبت در چشم او تعبير خواهد شد

تو از گرماي آغوشش جهان را سبز خواهي ديد

و دست عشق او در گردنت زنجير خواهد شد

خدا تبديل شيريني به روحت پيشكش كرده

كه جانت تا ابد مديون اين تغيير خواهد شد

برادر جان حسين من خداحافظ برو ديگر

والا با گل نرگس قرارت دير خواهد شد

م.نادري

تقديم به نرگس و حسين عزيزم  

روزگار تنهايي

با سلام خدمت همه عزيزانم

//////////////

گاهي از خواب و خور و تخت و دشك مي‌گوييم

گاهي از خاصيت چيپس و پفك مي‌گوييم

همه چيز و همه كس مسخره شادي ماست

فرصتي شد به خدا هم متلك مي‌گوييم

**************************************

روزگار تنهايي

دلا به خاطر صبرت هنوز تنهايي

شكست خورده ز دست غرور بي جايي

به جرم گريه نكردن فتادي از چشمي

به خاطر نرسيدن فتاده از پايي

از اين دقايق وحشي خوشت نمي آيد؟

 هنوز منتظري در خيال و رويايي؟

به روي حس تو خط مي كشد مداد كسي

كه مي كشيد خيال تو را به تنهايي؟

همان كه حرف سكوت تو را نمي فهميد

همان فرشته دل سنگي تماشايي

چرا به قلقلك رفتنش نمي خندي

 و پا به پاي غزل هاي من نمي آيي؟

همين كه دست ندادي به بي وفايي ها

تو را بس است در اين شوره زار رسوايي

جوانه كن كه به اميد رقص چرخ و فلك

مسافر لحظات قشنگ فردايي

نگو "دريغ كه زخم تنم نمي خشكد"

_دل غريب ركب خورده از شكيبايي_

دوباره از چه تو فرياد مي كشي كه مرا

رها كنيد در اين روزگار تنهايي؟

م.نادري