فاصله...
کسی فکرشم نمیکرد، قامتم خمیده باشه
جونم از دوری دستات، به لبم رسیده باشه
توی نامههات نمیخوام، که بگی زندگی سخته
من نخوندم دوری هیچجا، دوستی آفریده باشه
فاصله شروع بغصِ، تو گلوی عشقِ پاکم
مثل اینکه دُورِ شادیم، پیلهای تنیده باشه
چه توقع عجیبی، که بخوای آروم بگیرم
بعد از این مدت که چشمام، چهرتو ندیده باشه
این روزای سرد دوری، تو اتاق سوت و کورم
دلخوشیم اینه خیالم، تو هوات پریده باشه
دلگشاترین نگارم،! واسه دلتنگیم دعا کن
تا همیشه نقش چشمات، تو چشام کشیده باشه
بین ما کدورتی نیست، این خودش یه امتیازه
بذار این میوه ممنوع، تا ابد نچیده باشه
بذار از هم گرچه دوریم، یه امید جاودانی
تو وجود هر دوتامون، آروم آرمیده باشه
بشکنه حتی غرورم، اگه با این جور سرودن
بذار این شعر غریب و هرکسی شنیده باشه
به دلم خرده نگیرید، سخته فهم حس نابم
بستگی داره دلاتون، واسه چی تپیده باشه
درد من شنیدنی نیست، هرکسی میخواد بفهمه،
یا باید کشیده باشه، یا باید چشیده باشه
××××××
ای فهیمهی مسلم،! از خدا بخواه همیشه
مثل اسمم، واسه عشقت، من و برگزیده باشه
نادر
وبلاگ شخصی و قلم فرسایی